Author: pomtic

سوراخ تنگم یهو واساد گفت نهال اوپنی گفتم نه گفت پس زر نزن منم خندیدم تو دلم گفتم خوب راحت بگو کیر میخوام خلاص و من با لبخند تمسخر بر لب به چرندیاتش گوش داده بودم و آماده شدم که درخواست سکس کنه و من اونو به ‫وقت دیگه ای موکول کنم اما ازطرفی برام جالب بود سکس با زنی که مدتها دم دست بود و مورد لطف چیکو‬ ‫قرار نگرفته بود چهره سرخ و سفید و بشاشی داشت کمی کک مکی بود موهاشو مصری کوتاه کرده بود و این‬ ‫خیلی جوون تر نشونش میداد بعد از کلی صحبت که…

Read More

دختره خواست مخالفت کنه که پسری که باهاش بود مانع شد حالا یکی داشت از کون منم که کیرم راست راست بود سریع خودم رو چسبیدم به کابینت. امیر رفت اتاق که لباس عوض کنه. مونا گفت دیدی تونستم . رفت بیرون سریع بکن که دارم میمیرم. امیر اومد . تو این فاصله مونا سریع یه دو سه تا قلم دیگه هم نوشت و داد دست امیر. امیر شاکی شد که تو فقط پودر میخواستی حالا لیست میدی. مونا هم سریع یه لب ازش گرفت و امیر رو راهی کرد . امیر تا در اچارتمان رو بست مونا شلوار ورزشی…

Read More

همونجوری میزدم تا ابم اومد منم دویدم سمت دستشویی و حموم و ریختمش اونجا من چند وقته عضو شدم و داستانای توی سایتو میخونم تا رسیدم به خاطرات یک دختر چاق منم به ذهنم رسید خاطره خودمو بنویسمخواهش میکنم کسی نظر نده چون دلیلی نمی بینم بخوام چرت و پرت بنویسمماجرا مربوط به یه سال پیشه چند وقتی بود با دوس دخترم به هم زده بودم زیاد می رفتم چت روم تا با یه نفر گرم گرفتم هر روز چت می کردیم تا اینکه راضی شدعکساشو بهم داد بد چیزی نبود تو عکساش البته . می گفت پدرش نظامیه و…

Read More

زهرا بود دوید رفت سما سطلش که پر گل بود همشم گلای رز سفید قسمت قبلگفتم الهه نگفته بودی مشروب میخوریگفت دفعه اولمه دیدم تو گفتی آرومت میکنه خواستم امتحان کنم. مریم واسم جور کرده ولی قرار بود با خودش بخوریم.گفتم سیگار چی؟ چیزی نگفت.گفتم هرکاری من میکنم تو هم باید بکنی؟سرشو از رو شونم برداشت و آروم گونمو بوسید حرف مرگو میزنی؟گفتم زندگی من تویی بدون تو زندگی نیست اصلا دنیا نیست هیچوقت ازم جدا نشو.گفت مگه دیوونه ام حالا که پیدات کردم بزارم بری؟؟؟؟ البته دیوونه هستم ولی دیوونه توام.دستامو بردم زیر بغلش و کشیدمش بالاتر و همینطور…

Read More

نه این موضوع رو که خودتون گفتین بیخیال شم فعلا سلام بچه هاخاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم، مربوط میشه به حدود سه هفته قبل. البته استارتش از یک سال قبل شروع شد ولی سه هفته قبل کار رو تموم کردم.من اسمم آرمینه، 33 ساله و دارای 1 بچه. توی یکی از ارگان های انقلابی کار می کنم و بنا بر مقتضای شغلم و البته به خواست همسرم، ظاهری مذهبی دارم، ته ریش میذارم و یه جورایی تیپ بچه مثبتا رو دارم. خانمم هم که خیلی خیلی مذهبیه.البته بگم که من فقط ظاهر رو حفظ می کنم و دو…

Read More

رویا نشست روی زمین بین پاهام و شروع کرد به ساک زدن ‫من ساكن ایران نیستم، اما سالی یکبار میام ایران. راستش دوست دختر دارم و زیاد پی کس کردن هم نیستم،‬ ‫اما خوب اگر باشه، چرا که نه. بر و قیافه زیادی ندارم، اما در سکس بدک نیستم و بخصوص کیرم اندازه‬ خوبی داره و معمولا وقتی دختری یکدفعه با من سکس داره، بعدا بیشتر طالب می شه. اینها رو گفتم که اگر‬ ‫داستان یک کمی بنظرتون زیادی کلیشه ای اومد بدونید که خودم هم می دونم و راستش بعد از دوسال، برای‬ خودم هم باورش سخته. می گم…

Read More

مهرانا عکس میگیره میفهمه و دیگه نمیاد و من دستم بهش نمیرسه …قسمت قبلوارد کلاس شدم رفتم سر جام نشستم.منتظر بودم تا همه بچه ها وارد کلاس بشن. ولی هر چه زمان میگذشت تمایلم برای این کار کمتر میشد تا اینکه به طور کامل به یکباره بی خیال شدم. چون به این نتیجه رسیدم اگر تو کلاس فحش بکشم اون بابایی که داره ازکون و بدن مهرانا عکس میگیره میفهمه و دیگه نمیاد و من دستم بهش نمیرسه. برای همین باز با اعصاب داغون نشستم سر جای خودم. نهایتا تصمیم گرفتم بعد از تعطیل شدن مدرسه بی خیال فوتبال داخل…

Read More

مواقع پایان قد اصرار بر خودنمائی داشت ساکت و خاموش تو آشیانه اش خوابیده این ماجرا مربوط به دوست خواهرم دنیا میشه که فعلا از اون تیکه های محشر آزادشهر مشهد شده.یک روز صبح بد جوری ماشین لازم داشتم و پدر ماشینو خودش لازم داشت و می خواست جائی بره ( اون موقع ترم 6 دانشگاه بودم ) همینجور که کلافه بودم خواهرم گفت چته کیوان ؟گفتم هیچی ماشینو میخوام ولی پدر میخواد بره جائی و مجبورم پیاده گز کنمگفت ببین من ماشینو برات میگیرم اما باید منو ببری دانشگاه بعد عصر هم حتما بیای دنبالممنم از خدا خواسته گفتم…

Read More
این داستان

این داستان کنی یا نه کل کل نیست و من چیزی گیرم نمیاد باور کنینزمانی که با سلام این اولین داستانی که می خوام تعریف کنم و اولش می خوام بگم که فرقی نمیکنه‌ برام که باور کنی یا نه کل کل نیست و من چیزی گیرم نمیاد باور کنینزمانی که این داستان اتفاق افتاد من ۱۹ سال داشتم یه دختری بگیم به اسم نگار کنار ما زندگی میکردند که ما باهاشون رفت و امد خانوادگی داشتیم و من از دبیرستان میشناختمشون خودشو و مادرشو خواهرش و پدرش که ادمه گوهی بود. سوتی زیاد دادم ولی به طور عجیبی دوتا…

Read More
کوس توپولو

کوس توپولو با کوس خودش بازی میکنه آبش میاد کردن زن دایی.ملیحه من امیر 22سالمه این داستانی که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به۶ ماه پیش که من تازه خدمتمو تموم کرده بودم خب بریم سراغ داستان راستش منا همون بچهگی که ده دوازده سالم بود تو کف زن داییم بودم وبه همون بهانه با پسر داییم احسان دوست شده بودم یادم رفت بگم زن داییم تقریبا۴۵ سال عمرش بود واحسان هم ۲سال از من کوچکتر بود من همیشه تو کف کون گنده وسفید زن داییم بودم که هر وقت میومد خونمون من از پشت اون کون گندهشو دید میزدمو…

Read More